جنگ نرم

مقابله با تهدیدات فرهنگی غرب

جنگ نرم

مقابله با تهدیدات فرهنگی غرب

هنوز با سبک زندگی اسلامی فاصله داریم

هنوز با سبک زندگی اسلامی فاصله داریم

در گفتگوی استاد کاویانی با جنگ نرم مطرح شد:

سبک زندگی در سال‌های اخیر در رسانه‌های جمعی به ویژه از نوع مکتوب و مجازی آن جایگاه ویژه‌ای یافته است و در این میان از سوی معدود استادان حوزه و دانشگاه این مقوله از بعد اسلامی آن مورد توجه قرار گرفته که از آن جمله می‌توان به حجت‌الاسلام محمد کاویانی اشاره کرد.





روان شناسان در تعریف سبک زندگی، آن را مجموعه‌ای از طرز تلقی‌ها، ارزش‌ها، شیوه‌های رفتار، حالت‌ها و سلیقه‌ها، در هر چیزی عنوان کرده‌اند.

شاید به زعم عده‌ای، مطالعه تجربی فرهنگ و سبک زندگی مردم، حتی بدون داشتن هیچ وسیله‌ای، کار آسانی تلقی شود، حال آن که این مسئله به اعتقاد حجت‌الاسلام کاویانی نیازمند مطالعات پژوهشی دقیق و عمیق از سوی متخصصان امر است.

این عضو هیئت علمی گروه روان شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه که بیش از 12 سال سابقه حضور در درس خارج فقه حوزه را دارد، معتقد است سبک زندگی بخش عمده‌ای از مردم جامعه ما منطبق با سبک زندگی اسلامی نیست. وی همچنین بر ضرورت نهادینه سازی سبک زندگی اسلامی در بین اهالی جامعه تاکید ویژه دارد.

آنچه در ادامه می‌آید، گفتگوی خبرنگار مهر با این استاد دانشگاه‌های قم، مفید، باقرالعلوم(ع) و نیز جامعه المصطفی العالمیه درباره مقولات یاد شده است؛

مهر: اساسا منظور از سبک زندگی که در سالیان اخیر از آن در رسانه‌ها و مجامع علمی به وفور سخن به میان آمده، چیست؟
وقتی سخن از سبک زندگی به معنای یک اصطلاح رایج در علوم انسانی که در سطح بین المللی هم شایع است می‌شود، منظور شیوه نسبتا ثابتی است که فرد به کمک آن به حل مسایل زندگی‌اش پرداخته و به این وسیله به اهدافش می‌رسد؛ از این منظر می‌توان گفت که حتی نوع لباس پوشیدن افراد می‌تواند نمایانگر گوشه‌ای از سبک زندگی آنها باشد.

سبک زندگی در فرهنگ خودمان هم دارای معانی نزدیکی به خود است که از آن جمله می‌توان به مواردی همچون آیین زندگی، معنای زندگی و استاندارد زندگی و گاهی هم اخلاق اسلامی و... اشاره کرد، آن هم با در نظرگرفتن اندک تفاوت‌هایی.

البته بنده به شخصه تفسیر موسعی از این مفهوم دارم ضمن این که باید توجه داشت این عنوان کلی در شاخه‌های مختلف علوم انسانی همچون جامعه شناسی، مدیریت، علوم پزشکی و حتی با نگاهی خاص در علوم سیاسی هم مطرح است.

قبل از هر چیز باید به این نکته توجه داشت که مطالعات مربوط به سبک زندگی یک تقسیم بندی کلی دارد که شامل سبک زندگی هنجاری است و سبک زندگی تجویزی می‌شود.

هر کدام از این تقسیمات به چه معنا و مفهومی است؟
سبک زندگی هنجاری همانی است که ما در جامعه از هنجارهای موجود سخن می‌گوییم و اما در سبک زندگی تجویزی مراد آن است که ما یک مرجعی را در نظر گرفته و می‌گوییم بر اساس آن سبک زندگی را باید تجویز کرد که در این جا منظور ما از مرجع ، دین مبین اسلام است و به همین خاطر از سبک زندگی اسلامی سخن به میان می‌آوریم.

البته ما برای رسیدن به سبک زندگی تجویزی ناگزیر از این هستیم که به سبک زندگی هنجاری به عنوان یک پیش نیاز توجه کنیم به این معنا که ما باید بدانیم در جامعه‌مان چه می‌گذرد، هنجارها کدامند و هر کدام با وضعیت ایده آل چقدر فاصله دارند.

ناگفته نماند که توجه به این مسایل نیازمند یک کار میدانی و تخصصی است کما این که ما در روان شناسی برای این مهم بیشتر از آزمون سازی بهره می‌گیریم تا از این طریق مفهوم کیفی هنجاری را به یک سازه کمی تبدیل کنیم.

طبعا یک متخصص باید به سنجش این مساله بپردازد؛ اوست که می‌تواند بفهمد واقعا در جامعه چه خبر است تا در مرحله بعد بگوید جامعه چگونه باید باشد.

جامعه کنونی ما از این حیث در چه وضعیتی قرار دارد؟
در مفهوم سبک زندگی ما ابتدا از "هست‌ها" و "نیست‌ها" صحبت می‌کنیم، بعد از آن به سراغ بایدها و نبایدها می‌رویم.

از این حیث متاسفانه باید بگویم که ما در این خصوص حتی به کمتر از حد قابل قبول هم نرسیده‌ایم! آن چه می‌توانم خدمت شما عرض کنم این است که در کل سبک زندگی ما آن طور که باید و شاید مطلوب نیست، هر چند شاید بهتر از دهه‌های قبل باشد اما قطعا ایده آل از نظر اسلامی نیست به گونه‌ای که به ضرس قاطع می‌توانم بگویم سبک زندگی بخش عمده‌ای از مردم ما انطباق کامل با سبک زندگی اسلامی ندارد.

نمی‌دانم شاید هم بنده یک مقدار بدبین هستم، اما نشانه‌های موجود در جامعه خیلی خوب نیست. الان در جامعه ما افراد اگر چه مثلا در ظاهر از دروغ بیزاری می‌جویند اما در عمق وجودشان احساس نمی‌کنند دروغ گفتن امر بدی است، همین طور غیبت‌کردن و قس علی هذا

شما اگر دقت کنید می‌بینید که در نسل جوان و میان سال جامعه ما در حال حاضر تلقی غالب این است که زندگی هر چقدر مصرفی‌تر و پر زرق و برق‌تر باشد، زندگی بهتری است و حال آنکه نسل‌های قبل این گونه فکر نمی‌کردند. این مساله نشان می‌دهد که ما چندان در ارایه یک الگوی اقتصادی مناسب اسلامی در جامعه موفق نبوده‌ایم.

در جامعه اسلامی بر اساس آیه قرآن نباید کم فروشی باشد، همان طور که نباید اسراف کاری، ربا خواری، مال یتیم خوردن وجود داشته باشد. در جامعه اسلامی باید امانت داری و راست گویی در حد بالایی باشد اما شما ببینید آیا در جامعه ما واقعا این طور است؟

در عرصه اقتصادی، در دین ما به قرض الحسنه دادن و هدیه دادن به یکدیگر بسیار سفارش شده آیا ما در این خصوص اوضاع خوبی داریم؟
ببینید قدم اول برای رسیدن به آنچه در مفهوم سبک زندگی به دنبال آن هستیم، انجام کارهای پژوهشی است که متاسفانه در این بخش هم ما در جامعه کار چندانی انجام نداده‌ایم. به عنوان مثال در ارتباط با نسل جوان ما باید این را بدانیم که جوانان به وضعیت اقتصادی خود چگونه می‌نگرند. این باید مشخص شود تا بعد فی المثل ما ببینیم که در مسایل سیاسی این جوان چه می‌خواهد. باید اینها را بفهمیم نه اینکه ما به او یک جانبه بگوییم تو چه می‌خواهی ؟ و چه باید بخواهی؟

این سبک زندگی اسلامی دارای چه شاخصه‌ها و مولفه‌هایی است؟
ما اگر می‌خواهیم که سبک زندگی اسلامی داشته باشیم این خود دارای مولفه‌های مهمی است که به طور خیلی محدود می‌توانم به مولفه‌هایی چون مسایل اجتماعی، عبادی، اعتقادی، اخلاقی، مالی، خانواده، تفکر و علم، سلامت و بهداشت، امنیت، زمان شناسی و... اشاره کنم.

به عبارت دیگر ما برای داشتن سبک زندگی اسلامی مثلا باید ببینیم وضعیت اجتماعی ما از سویی چقدر با آیات و روایات همخوانی دارد و از سوی دیگر تا چه میزان این وضعیت با اقتضائات زندگی قرن بیست و یکمی ما هماهنگ است. البته باید به این نکته هم توجه داشت که بالاخره یک انسجام و هارمونی بین مولفه‌هایی که عرض کردم باید وجود داشته باشد و در ضمن از این مساله هم نباید غافل بود که بالاخره ما در یک حکومت دینی زندگی می‌کنیم.

طبعا در حکومت دینی فقط تکالیف فردی مطرح نیست بلکه نهادهای اجتماعی هم مطرح می‌باشند به عنوان مثال ما باید ببینیم در یک حکومت دینی عدالت و مواسات چگونه با سبک زندگی ما محقق می‌شود.

در تحقق سبک زندگی مورد نظر همه نهادها و ارگان‌های حکومتی و دولتی نقش بسزایی دارند به عنوان مثال در بخش آموزشی نهادهایی چون مهد کودک‌ها، خانواده، آموزش و پرورش، حوزه و دانشگاه و رسانه‌های جمعی و نیز ادارات دولتی تصمیم‌گیر و یا تصمیم‌ساز به سهم خود نقش دارند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید حتی نحوه عملکرد وزارت مسکن در ارایه سبک زندگی اسلامی و قرآنی تاثیر دارد تا چه رسد به عملکرد دیگر ارگان‌ها و نهادهای علمی و فرهنگی.

اشاره داشتید به ضعف کشورمان در رابطه با کارهای پژوهشی؛ به نظر شما توجه به این گونه فعالیت‌ها (کارهای پژوهشی) چه جایگاهی در عرصه تبیین و ترویج مفهوم سبک زندگی دارد؟
خب، اولین لازمه سبک زندگی اسلامی تجویزی که اشاره شد مطالعه و کار پژوهشی قابل توجه است تا در دراز مدت آن موقع ما ببینیم چقدر به هدف رسیده‌ایم و اگر نرسیده‌ایم راهکار چیست و چه باید بکنیم.

متاسفانه این گونه مطالعات در جامعه از سوی نهادهای ذیربط کم انجام شده و حال آن که حکومت، نقش اساسی را در ارایه و نهادینه سازی سبک زندگی اسلامی در جامعه بر عهده دارد و باید بیش از اینها به این مسایل توجه و عنایت داشته باشد.

ببینید مقام مظعم رهبری سال گذشته در یکی از نشست‌های راهبردی با عنوان الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت بر همین مساله تاکید داشته و از مسئولان هم این مطالبه را داشتند، هر چند شاید ایشان در فرمایشات خویش هیچ اشاره‌ای هم به سبک زندگی نداشته باشند اما در کل خواسته شان ناظر به همین بحث هم می‌باشد.

شما همچنین فرمودید در مباحث روان شناسی باید از شیوه آزمون سازی بهره برد. در خصوص بحث سبک زندگی چگونه می‌توان از این شیوه نتایج مورد نظر را استخراج کرد؟
به نکته خوبی اشاره کردید. اتفاقا ما در اواخر سال 87 آزمون سبک زندگی را با تمام مولفه‌ها و رعایت همه مراحل فنی و استاندارد بر روی گروه‌های آزمودنی از طلاب و دانشجویان انجام دادیم . نتیجه این شد که فقط در مولفه مسایل عبادی نمره افراد به حد ایده آل اسلامی نزدیک بود و این بدان معناست که در سایر مولفه‌ها افراد یا اطلاعات و باور کافی ندارند و یا این که اگر اطلاعات و باور دارند در این مسایل کمبود از خود نشان می‌دهند.

از سویی دیگر بر اساس نتیجه این تحقیق می‌شود چنین گفت که گویا گروه‌های آزمودنی، سبک زندگی اسلامی را خلاصه در مولفه عبادی آن می‌دانند و این نشان می‌دهد ما با وجود طرح شعاری مساله در رسانه‌ها به خصوص صدا و سیما و یا در کلام بزرگان، مطالب را به طور کلی برای مردم منتقل کرده‌ایم و به همین خاطر جامعه آن طور که باید و شاید در همه محورها و مولفه‌های سبک زندگی اسلامی پرورش نیافته است.

دلیل این عدم توفیق به نظر شما چه بوده است؟
یک دلیلش غفلت مسئولان است. دلیل دیگر شاید هم می‌تواند این باشد که کارهای مطالعاتی بر زمین مانده در کشور فراوان بوده است. دلیل عمده دیگر به این بر می‌گردد که هر ساله نظام اسلامی دچار مسایل و چالش‌هایی بوده که به او اجازه توجه به این مساله را نداده است.

حال آن که ما اگر به سبک زندگی اسلامی به طور عمیق توجه نشان می‌دادیم این مساله به ما به ویژه در بحث کلان مهندسی فرهنگی جامعه هم کمک شایانی می‌کرد کما این که این دو مفهوم، در عمل قرابت خاصی هم با یکدیگر دارند.

رسانه‌ها در تبیین و نهادینه سازی سبک زندگی اسلامی چقدر می‌توانند و باید موثر باشند و این که آیا رسانه‌های جامعه ما در این خصوص موفق بوده‌اند یا خیر؟
طبعا نقش رسانه‌ها بسیار مهم و کلیدی است و در این خصوص جای هیچ شکی وجود ندارد. بالاخره رسانه‌های ما به ویژه رسانه ملی به عنوان مثال در ساخت یک فیلم وسریال و یا در برنامه‌های کودک و نوجوان یک بررسی‌ها و ملاحظاتی را در دستور کار دارد اما به واقع سئوال ما این است که تا چه حد این بررسی‌ها و ملاحظات بر اساس نگاه اسلامی زیر بنایی انجام می‌شود.

شاید مسئولان صدا و سیما بگویند هدف ما به عنوان مثال از ساخت فلان سریال، این بوده که تلنگری به جامعه برای اصلاح خود بزنیم. خب این درست، اما باید دید چقدر این کار با نگاه فرهنگی و تفکر دینی مطابقت داشته است.

از سویی آدم برخی از این تبلیغات تلویزیونی را می‌بیند واقعا ناراحت می‌شود که رسانه ملی با این تبلیغات چه اهداف نادرستی را به مخاطب نشان می‌دهد. از دیگر سو ما بعضا تناقضاتی را در برنامه‌های صدا و سیما مشاهده می‌کنیم و این نشان می‌دهد گویا دقت کافی در این زمینه‌ها وجود ندارد.

بنده به صراحت عرض می‌کنم که اساسا صدا و سیما حق پخش هر نوع تبلیغاتی را که به گوشه‌ای از سبک زندگی اسلامی افراد به ویژه طیف جوان و نوجوان جامعه آسیب وارد کند را ندارد. مسئولان رسانه ملی اگر در پخش این گونه آگهی‌های بازرگانی مشکل کمبود بودجه دارند، نظام اسلامی موظف است که با تامین بودجه مناسب این دغدغه را رفع کند.

بحث مهم دیگری که در الگوی سبک زندگی اسلامی مطرح می شود، این است که اساسا این الگو را با توجه به مختصات و ویژگی‌های جامعه امروز ما چگونه باید نهادینه کنیم؟
ببینید، ما می‌خواهیم برای انسان امروز، الگوی سبک زندگی دینی ترسیم کنیم که لذت‌بخش هم باشد. حضرت عیسی (ع) وقتی می‌خواستند عروج کنند، فرمودند مدتی که من با شما حواریون بودم سعی کردم دنیا را در چشمتان تحقیر کنم، شما سعی کنید آن را بالا نیاورید و سعی کردم آخرت را برایتان بالا بیاورم اما شما سعی کنید که پایینش نیاورید. یعنی علاوه بر اینکه می‌گویند این خوب است و آن بد است، حس زیبایی‌شناسی مخاطب را نیز تصرف می‌کنند. آیا ما در پژوهش‌هایمان نیز به این نیاز رسیده‌ایم که الگوی سبک زندگی یک مرحله‌اش‌ ترویج آن است؛ یعنی چگونه می‌توانیم روی حس زیبایی‌شناسانه مخاطب کار کنیم که این الگو را بپذیرد.

باید توجه داشت که سبک زندگی بحث کتابخانه‌ای یا آرشیوی نیست، بلکه می‌خواهد در همه جای زندگی حضور داشته باشد. بر این اساس، باید افراد این سبک را بپذیرند و با نیازها و فطرت آنها تلائم داشته باشد. سبک زندگی، امری نیست که بشود همه چیز آن را در قالب «قانون»‌ و «بخشنامه»‌ و «‌دستور‌العمل» ارائه کرد؛ بلکه باید اکثریت قریب به اتفاق آن، ضمانت اجرای درونی داشته باشد و مقداری از آن به صورت هنجارهای اجتماعی درآید.

هیچ گاه و در هیچ نوع سبک زندگی‌ای امکان ندارد همه چیز به ضمانت اجرای درونی واگذار شود. مباحث زیبایی‌شناختی نیز یکی از ظرفیت‌هایی است که باید از آن استفاده شود. این مطالب، از دیدگاه دین و سبک زندگی دینی هم مورد توجه و مورد قبول است. آن امور و علوم و قواعدی که باعث ضمانت اجرای درونی برای سبک زندگی می‌شود، به نحو فراوانی در آموزه‌های دینی ما آمده است؛ مقداری نیز در علوم رفتاری مثل روان‌شناسی، مدیریت، تعلیم و تربیت و... آمده که تحت عمومات و اطلاقات آموزه‌های دینی جای می‌گیرند.

تبیین و ارایه درست و کامل سبک زندگی اسلامی چقدر به رفع و رجوع مشکلات و معضلات اخلاقی جامعه کمک می‌کند؟
اگر واقعا سبک زندگی اسلامی الهام گرفته از آیات و روایات در جامعه به خوبی اجرا شود آن موقع ما می‌بینیم که بسیاری از نابسامانی‌ها و معضلات اخلاقی در جامعه به ویژه در قشر جوان و نوجوان ما حل می‌شود. البته سبک زندگی مولفه‌های زیادی دارد که تحقق همه آنها به طور کامل و منسجم در جامعه و در باور افراد زمان‌بر است.

اگر عزم ملی از رده‌های بالای حاکمیتی کشور در این باره وجود داشته باشد و همه نهادها هم کار خود را به درستی انجام دهند می‌توان امید داشت که مثلا ما پس از 20 سال دیگر سبک زندگی بهتر و مطلوب‌تری داشته باشیم. لازمه این کار بدون تردید داشتن یک برنامه ملی تکلیفی و استراتژیکی است.

نقش خانواده و مدرسه در تحقق این هدف مهم و کلان فرهنگی را چطور ارزیابی می‌کنید؟
بدون تردید، اولین قدم را باید خانواده‌ها بردارند بعد از آن نوبت به آموزش و پرورش می‌رسد که دست کم 11 سال با دانش آموزان در ارتباط مستقیم و تنگاتنگ است.

نکته کلیدی به نظر من این است که ما اگر می‌خواهیم که افراد جامعه مان مطابق سبک زندگی اسلامی را رعایت کنند چاره‌ای نداریم جز آن که از دوران مهد کودک به این مساله توجه کنیم.

شاید هیچ روان شناسی را نتوان پیدا کرد که معتقد به این جمله نباشد که شخصیت افراد و سبک زندگی آنها در دوره‌های پیش دبستانی و نهایت دبستان شکل می‌گیرد. از این رو بنده معتقدم که اداره مهد کودک و دبستان سخت‌ترین و دقیق‌ترین کارهاست هر چند که متاسفانه کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد.

به اعتقاد من، معلمان و مربیان در این دوره‌ها باید متخصص‌ترین، توانمندترین و در عین حال پر حوصله‌ترین افراد در آموزش و پرورش و نظام آموزشی کشور باشند. این دسته از معلمان باید دارای چنان ظرفیتی باشند که حقیقتا و از عمق جان بچه‌ها را دوست داشته و ضمن داشتن عنصر صبر و حوصله در تربیت آنها، یک نگاه عاطفی جدی به بچه‌ها داشته باشند.

ضرورت وجود چنین نگاه عاطفی در این مقطع از کجا ناشی می‌شود؟
بچه‌ها اساسا در دوره دبستان به شناخت انتزاعی نرسیده‌اند لذا بسیاری از مطالب را نمی‌شود با استدلال قوی به آنها فهماند بلکه باید با استدلالات ساده این کار را کرد تا مطلب در گوشه ذهن بچه‌ها باقی بماند. به عنوان مثال در مباحث دینی و اعتقادی باید مفاهیمی مانند توحید و معاد را در قالب مسیرهای عاطفی و هیجانی و رفتاری به بچه‌ها آموخت و به زبان خودشان به تبیین اصول دین پرداخت.

در مقطع راهنمایی و دبیرستان چگونه باید رفتار کرد؟
خب طبعا اگر مسیری که عرض شد در دوران قبل از راهنمایی درست طی شد آن وقت در دوران راهنمایی و بعد از آن دبیرستان که شخصیت بچه‌ها بیشتر شکل گرفت می‌توان همین مفاهیم را با استدلالات دقیق‌تر و عمیق‌تر برایشان مطرح کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد